اینها که می گویم حکایت نیست
آیا می دانید کودکان معلول فرشتگان زمین اند؟ بله موجودی که روی زمین زندگی می کنه و از نسل ما انسانها ی گناهکاره ولی به پاکی فرشتگان آسمانی. یعنی نعمت شاید ناشناخته ای که خدا به بندگان منتخب خویش عطا کرده است.
اینها صحبتهای پدر یکی از کودکان معلول و هموطن ماست. تعبیری زیبا وشایسته این فرزندان. کودکانی که به مصلحت و حکمت خداوند با ناتوانی متولد شده اند . شما پدر و مادر ها لحظات شیرین فرزندتان را به خاطر دارید. آیا میتوانید احساس پدران و مادران این کودکان را درک کنید به خصوص وقتی تمام پزشکان به نوعی جوابتان کردند آیا تنهائی قابل تحمل است؟ ما انسانهای توانا برای کمک به این کودکان و والدینشان چه کرده ایم آیا قدمهائی هر چند کوچک برداشته ایم؟ البته افرادی دانا و دلسوز سالها زحمت کشیده اند تا اسم توانبخشی کودک معلول را به گوش این عزیزان و والدینشان برسانند... حالا دیگر این کودکان می دانند که کسانی هم هستند که به فکر آنان هستند و برای آنان کار می کنند و پدر و مادرشان تنها نیستند؛ این عزیزان چند سالی هست که مزه شیرین توانبخشی و نتایج مفید آن را چشیده اند حالا دیکر خوب میدانند که خیلی کارها می شود برایشان انجام داد حالا دیگه به هم خو کرده اند؛ به نظر شما ارزش این کار چقدره با پول قابل جبرانه؛ خوبه به یکی از این مراکز سری بزنید اونوقت می بینید که کارکنان آنجا عاشقند و به حداقل ، راضی.
شما می توانید چهره مادری که توان مالی لازم را ندارد هنگامی که مدیر مرکز به او می گوید دیگر نمی تواند هم شهریه نگیرد و هم پول سرویس کودکش را پرداخت کند تصور کنید ؟ یعنی کودک کم توان او که هر روز صبح با شوق و علاقه سوار سرویس می شد و تازه شروع کرده بود تا یکی دو قدم راه بره دیگر نباید به مرکز بیاد ...و گوشه خانه باید با خاطراتش تنها بماند؛ به نظر شما گفتن این حرف برای کسی که برای کوچکترین موفقیتهای کودک ساعتها زحمت کشیده آسان است ؟
در گوشه ای از شهر ما جایی است
جایی پر از تنهایی و غصه
اینها که می گویم حکایت نیست
نه نیست این افسانه و قصه
یک عده بچه، دسته های گل
جمعی که می شد مثل ما باشند
در کوچه های شهر ما خوشحال
در جمع شاد بچه ها باشند
معلول های شهر ما آنجا
چشم انتظار دیگران هستند
ای کاش می شد درک می کردیم
آن بچه ها هم مهربان هستند
ای کاش می شد درک می کردیم
باید کمک هایی به آنها کرد
آن خانه را با بخشش و با مهر
همچون بهشتی پاک و زیبا کرد
با هر کمک یک خنده می روید
روی لب آنها که در آنجا
هر روز خود را منتظر هستند
در انتظار جمع آدم ها
تا پر شود تنهایی آنها
با رفتن ما از نشاط و شور
تا غصه پر گیرد از آن دلها
باشد از آنها غصه دورِ دور
شکر سلامت بودن خود را
با هدیه ای تقدیم آنها کن
برخیز روز تازه خود را
با بخشش خود خوب و زیبا کن